به وبسایت یک مدیر خوش آمدید
Life is not about finding yourself. Life is about creating yourself
? I’m nobody, who are you
شعری از خانم امیلی دیکنسون، اگر شما کسی هستید، ما نمیتوانیم باهم کار کنیم اما اگر شما هم مثل من هیچکس هستید دوستان خوبی خواهیم شد.

گر تو فرعون منی، از شهر جان بیرون کنی
پس از آن سو جز شراب و لالههای ناب کو
زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم

من محمد وحیدی راد هستم
دوستانم سالها است که من را با نام محمد راد میشناسند. معتقدم هر انسان پس از آنکه به وجود خود (من یا اِگو) پی میبرد، خود را در میان من های بسیاری میبیند که بدون وجود آنها نمیتواند زندگی کند. هر انسان میپذیرد که او با دیگران جامعهای را میسازد که اگرچه ممکن از درون و در جزء پر از تفاوت باشد، اما از بیرون و در کل دارای مفهوم، هدف، فرهنگ و مشخصات خاص خود خواهد بود.
معتقدم در جامعه ما زنان قدرت ما هستند و قدرت برای مردان عین جذابیت است.
در زندگی ام هیچگاه نتوانستم شعارهای تئوری دهم بلکه همیشه در تلاش برای عمل و تحقق اهداف متمرکز بودم. اما بعنوان تئوریسین و ایده پرداز کسب و کار و متخصص در تامین منابع مالی در سطوح بین المللی نیز شناخته میشوم.
برخی از مشتریانم که اکنون همگی جزو دوستانم هستند من را به مثال درخت پول و ثروت تشبیه میکنند که قدرت و توانایی خلق و ساختن ایدههای ناب را دارم. آنان من را بعنوان تحلیلگر اقتصادی و استراتژیست کسب و کار میشناسند.
به معنی واقعی کلام عملگرا هستم. سخنران خوبی نیستم ولی دوست و مشاور خوبی میتوانم باشم.
اگر در کلاسها، سمینارها و وبینارهای من شرکت کردهاید به خوبی میدانید که ما با مسائل تئوری کاری نداریم! و هدف ما نتیجه ماست.
مدیریت، هم ذاتی است و هم اکتسابی است. با آنکه در خانواده مرفه ای بزرگ شدم اما به یاد دارم که از زمان قبل از دبیرستان یعنی 16 سالگی اولین کسب و کار خود را در زمینه اسمبلینگ کامپیوترهای خانگی، بازاریابی و فروش آغاز کردم. به همین دلیل پایه محکمی از دانش تجربی در کنار دانش آکادمیک در طول بیش از 20 سال تجربههای گوناگون کسب و کارها بدست آورده ام. به همین دلیل قدرت درک، تجزیه و تحلیل شرایط مختلف کسب و کارها و موقعیتهای مختلف بازار را دارم.
سالها پیش تصمیم گرفتم از ایران به کانادا مهاجرت کنم. اما مهاجرت دلیلی بر توقف فعالیتهای من در زمینه کارآفرینی نشد بلکه فرصتی بود تا نسبت به گسترش آن اقدام کنم. اما پس از سالها زندگی در خارج از ایران آموختم که باید رویاهایی که با آنها به کشور جدید آمدهاید را به خاطر بسپارید. اغلب اوقات واقعیتهای موجود به اندازه برنامههای شما رنگارنگ نیستند. به یاد داشته باشید که رویاهای شما پایه و اساس دستاوردهای شما هستند.
سمیه میریوسفی
از کودکی دوست داشتم معلم باشم کم کم که بزرگ شدم دیدم عاشق یادگیری هستم همان جا بود که رویای کودکی را رها کردم شدم شاگرد زندگی ودر این مکتب یاد گرفتم که گوش کنم، بپرسم، حمایت کنم، چالش ها را بیذیرم و از افراد موفق الگو بگیرم تا بتوانم مدیر موفقی شوم . موفقیت را باید آموخت و باید تجربه کرد.

زیر مجموعه ها
یک مدیر هیچ است اگر دوستان و همکاران ارزشمندی نداشته باشد، قطعا سرمایه حضور چنین دوستانی است که چنین سوابقی در یک گروهی حرفهای شکل میگیرد:
