تا به کی حفظ بقا مطلوب ترین استراتژی در برهه حساس کنونی است؟

عبارت “برهه حساس کنونی” سال‌هاست که در ادبیات اقتصاد ایرانی بعنوان یک توجیه جا خوش کرده است و برای هم‌پوشانی، عبارت “حفظ بقا” بعنوان مطلوب‌ترین استراتژی مدیریت اقتصادی بیان می‌شود.

سال‌هاست که می‌خواهیم درجست‌و‌جوي زمان از دست رفته باشیم، اما برای گذر از برهه حساس کنونی نسخه حفظ بقا دریافت می‌کنیم، نسخه‌ اشتباهی که در فرهنگ اقتصادمان تجویز شده و تنها توانسته کمک شایانی برای توجیه باشد. 

آیا برای زنده ماندن در این اقتصاد جهانی تنها به حفظ بقا نیاز داریم؟

برای درک بهتر وضعیت در ابتدا باید بدانیم که تحولات جهان در ۲۰۰ ‌سال گذشته، رابطه تنگاتنگ بین انرژی و اقتصاد و سیاست بین‌الملل داشته است اما در سال‌های گذشته وضعیت به گونه دیگری رقم خورده است و انرژی تبدیل به اهرم فشاری بر اقتصاد ایران شده است و این ما هستیم که باید به خوبی به درک این مسئله برسیم که اگر حتی هر 9 روز یک بحران، خواه تحریم و خواه مسئله اقتصاد و کرونا و… باشد همیشه برهه حساسی وجود دارد که بتوان پاسخ مسائل را به آن ربط داد. البته که این برهه‌های حساس تعابیر اشتباهی نیستند و به واقع شرایط حساسی محسوب می‌شوند، اما واقعیت اینجاست که دنیا هیچگاه عاری از برهه‌های حساس نیست و مشکل اینجاست که طرح اولویت ویژه برای یک مسئله نباید باعث بی توجهی به سایر مسائل موجود شود. ما در سال‌های گذشته با انباشت مسائل و بزرگتر شدن آنها روبرو هستیم آنهم به دلیل اینکه حل نشدن مسائل ولو در اولویت‌های پایین‌تر موجب این انباشت شده است.

در کنار این مسائل باید اشاره داشت که به اعتقاد نگارنده مسئله انرژی در سال‌های اخیر بیشتر از اینکه کمک به اقتصاد باشد تبدیل به یک اهرم فشار بر اقتصاد تحریمی شده است و همین امر اقتصاد ما را با بحران و چالش روبرو کرده است.

آیا وقت آن نرسیده با نگاهی به این مشکلات به درک درستی از مدرنیته در عصر تکنولوژی برای تغییر و برون رفت از بحران برسیم!؟

به اعتقاد نگارنده در ابتدای این مسیر باید خیلی ساده بپذیریم که همه پیشگامان به اصطلاح مدرنیته شرق از قبیل ميرزافتح علي آخوندزاده (1878-1812)، ميرزا تقي خان اميرکبير (1807-1852)، ميرزا ملکم خان (1908-1833)، ميرزا حسين خان سپه سالار (1881-1826) وحتي ميرزاعبدالرحيم طالبوف (1910-1834) هیچگاه نتوانستند این نکته ساده را کشف کنند که مدرنیته بر پایه تغییر اصول تفکر سنتی قرار دارد. آنها پیشرفت بشر را در دست آوردهای فنی و صنعتی نظیر راه آهن و تلگراف و ایستگاه رادیویی و کشتی بخار تشخیص دادند نه در وجود فیلسوفان و متفکرانی که توانستند اساس استدلال و استنتاج و تفکر را در جهان غرب تغییر بدهند و ما همچنان در عرض این دویست سال گذشته حاضر به پذیرش این نکته ساده نیستیم که  مثلا فلان اتومبیل مدل بالا که از دیدنش لذت می‌بریم و یا فلان هواپیما و قطاری که به راحتی با آن جا به جا می‌شویم و اینترنت و موبایل علت نیستند بلکه محصول نوعی تفکر و تلقی از جهان هستند که قبل از مدرنیته مرسوم نبود.

ایمانوئل کانت در نشریه Berlinische Monatsschrift  در سال 1784 تعریف فلسفی را از مدرنیته ارائه داد؛ انسان در مرکز همه تحولات قراردارد. هر انسانی به تنهایی یک کهکشان است. انسان منشاء همه تغییرات میباشد. انسان مدرن با اراده و برنامه ریزی می‌تواند دنیای خود را تغییر داده و آن را مطابق با الگوهایی که دوست دارد بسازد. دیگر نیرویی چه طبیعی (کرونا) و یا غیر طبیعی (برهه حساس کنونی) نمی‌تواند اراده خود را بر انسان تحمیل کند. انسان سنتی در زیر باورهای از قبل معین شده مدفون بود. انسان مدرن مدیریت همه تحولاتی را که بر سرنوشتش تاثیر دارند، در کنترل خود دارد. در حقیقت انسان مدرن باید در بیان درک خود از جهان شجاع باشد. به دیگر سخن درک نهایی ما از جهان برآیند ادراکات همه اشخاصی هستند که ایمان دارند میتوانند با کمک همدیگر جهان را مطابق ایده آل‌های خود تغییر دهند.

به عبارت ساده‌تر حفظ بقا تنها به شرط تغییر و پیشرفت حاصل می‌شود چراکه در غیر اینصورت باعث ایجاد فاصله و از بین رفتن خواهد شد. قدم اول برای پیشرفت تغییر در دیدگاه است حتی دیدگاه ساده‌ای مانند صادرات انرژی در قبال واردات کالا!

بعنوان فردی که سال‌هاست با صنایع تولیدی داخل ایران در ارتباط هستم به خوبی شاهد پیشرفت در کیفیت و قابل رقابت بودن محصولات آنان با دیگر محصولاتی که در کشورهای مختلف به ویژه در آمریکای شمالی به چشم می‌خورد هستم. اما به وضوح قابل مشاهده است که بخش خصوصی توانسته تا حدودی به این تغییر برسد اما بخش غیر خصوصی به دلیل همان دیدگاه سنتی محور خود نه تنها تغییری نکرده بلکه اختلاف این دیدگاه‌ها موجب بروز تناقض‌هایی شده که به جای حمایت آگاهانه موجب ایجاد موانع نا آگاهانه برسر راه تولید کنندگان و صادر کنندگان شده است.

در این برهه حساس کنونی تمرکز بر روی آزادی اقتصاد، برطرف کردن موانع و کمک به ایجاد بسترهای آموزشی مناسب برای توسعه و پیشرفت بخش خصوصی لازم و ضروری است.

بخش زیادی از تولید کنندگان ایران به دلیل عدم آموزش صحیح، دور بودن از بازارهای جهانی و نداشتن ساختارهایی مانند زنجیره تامین که امروزه جای خود را از صرف فروش کالا به استقرار کالا در کشور مقصد تغییر داده از این بازی اقتصاد جهانی عقب هستند در حالیکه کالاها و محصولات آنان هم از نظر قیمت و هم از نظر کیفیت به مراتب در سطح بالاتری از مشابه خارجی خود قرار دارد.

همزمان باید این نکته ساده را بپذیریم که صادرات فقط مربوط به کالا نیست! کشورهایی مانند کانادا عمده تمرکز خود را بر روی صادرات سرویس‌ها، خدمات و تکنولوژی خود قرار داده‌اند.

شاید در این برهه حساس کنونی اختلاف زیاد تومان با دلار نیز مزید بر علت توسعه و پیشرفت صادرات شود و برهه حساس کنونی تبدیل به فرصت کنونی برای توسعه، پیشرفت و تغییر فوری دیدگاه‌ها باشد. در آمریکای شمالی بحران تورمی پسا کرونا در حال آغاز است، کمبود مواد غذایی، نیروی کار متخصص و بحران فقط حفظ بقا در زمان قرنطینه و کرونا موجب آن شده که حالا در پسا کرونا همه با بحران اقتصاد تورمی و عدم تنظیم نسبت تقاضا به میزان عرضه روبرو باشند.

امروز بیایم تغییر را هر یک از ما بعنوان یک کهکشان رقم بزنیم و فرصت‌ها را شناسایی کنیم، فردا دیر است!

 با مهر

محمد راد

نوشته‌های مشابه